شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 20
پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران    *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران      
۰۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۲:۲۰
هفته دوم مهر ماه سال 1333 رعنا قلی پور دانش آموز سال سوم دبستان شاهدخت میدان بهارستان در پاسخ این سوال که شغل پدر شما چیست، گفت:خیاط حیوانات! خانم معلم که منظور او را دریافته بود بی اختیار و به شدت خندیدودانش آموزان دیگرنیز با تماشای خنده خانم معلم خندیدند.
کد خبر: ۸۳۷۰

تیتر20 - یحیی امیری - شغل خیاط حیوانات یا همان "پالاندوز" جنب بازار "مال فروش" های خیابان سیروس و کنار کاروانسراهای اکثر شهرها و روستاهای ایران پررونق بود و حالا دیگر نیست، نسل امروز شهری اصلا نمی داند پالاندوز چه کسی است واکنون چنین شغلی در شهرهای ایران به فراموشی سپرده شده است.
دیگراز مغازه های واکسی و پر مشتری خیابان های لاله زار و استانبول و منوچهری خبری نیست،صدای "کمان" زن های لحاف و تشک در کوچه و خیابان های شهرهم شنیده نمی شود.
سروصدای قاطرچی ها و خرک چی های میدان مجسمه اول امیرآباد که صبح زود مسافر برای امام زاده داوود و شمیران سوار می کردند به گوش کسی نمی رسد و چینی بندزن و آب حوض کشی هم دیده نمی شود. 
ارابه ران های بار کش 4چرخ و 2چرخ نه تنها در شهر ها بلکه در دهات هم جای خود را به نیسان داده اند و درشکه چی ها در اماکن توریستی خیلی لوکس دیده می شوند، کسانی که چهار باغ اصفهان سوار درشکه می شوند به قصد رسیدن به مقصدسوار نمی شوند، بلکه برای تفریح و گردش و نوستالژی سوار درشکه می شوند.
 در بازارمسگرها صدای بکوب بکوب نمی آید و کسی دیگ و دیگچه برای قلع اندود کردن (سفیدگری) نمی آورد. 
آب یخی های کوزه به دوش و پیاله لعابی در دست چهار راه گلوبندک جای شان را به آب معدنی فروشی های بطری کوچک و بطری بزرگ داده اند و 92 درصد مغازه های کبابی بازار شاه عبدالعظیم لباس فروشی شده اند. 
همانطور که بازار مال فروش ها (خر و الاغ و شتر) مولوی پارکینگ و دفترش ساختمان بانک صادرات شده است.
 آب انبار خیابان سیروس و کاروانسرای بزرگ شهر یزد رستوران سنتی محل تردد توریست های داخلی و خارجی شده است.
 بنداندازی و وسمه کشی در سالن آرایشگاه زنانه و حجامت، کاری لوکس در مطب پزشکان شده است.
به جای شاگرد شوفر اتوبوس های خطی توپخانه ومیدان شوش که پا رکاب اتوبوس ها به صورت ایستاده، نام ایستگاه ها را با صدای بلند اعلام می کردند و کرایه ها رادر کاسه ای پر از سکه های مسی پنج شاهی و ده شاهی و یک قرانی و دو قرانی نقره ای جمع کرده و می ریختند، کارت الکترونیکی آمده و دیگر بین مسافر و راننده پولی رد و بدل نمی شود.
اینها بخشی از شغل های پر رونق دیروز بود که امروز دیگر اثری از آن نیست. نه اینکه دیگر کسی کفشش را واکس نزند. افراد شیک پوش و تمیز و با سلیقه آن روزها که روی نیمکت های بلند واکسی ها می نشستند و روزنامه می خواندند و واکسی با پیش بند چرمی و فرچه به دست کفشش را واکس می زدو برق می انداخت، حالا با استفاده از دستگاه اتوماتیک واکس در مجتمع های مسکونی و بعضی ادارات و یا در خانه با فرچه وواکس و خاک گیر کارشان را انجام می دهند.
از زمان شغل هایی که دیگر نیست خیلی فاصله نگرفته ایم. همه این مشاغل تا نیم قرن پیش بودند و سن و سال دارهای بالای 50 سال خاطرات دلنشین از آن دارند.
شاید پدر و پدربزرگ های من و شما هم دست اندر کار یکی از این مشاغل بوده اند،هرچند کسی حسرت به دل سوار شدن روی الاغ و قاطر برای رفتن به امازاده داود نیست ولی از آن روزگار خاطرات خوشی مانده و با یادآوری روزهایی که چنین مشاغلی وجود داشته خاطرات شیرین را بازگو می کنند.
آب حوض کش ها رفته اند چون دیگر خانه های ما آپارتمان شده و آپارتمان ها هم حوض ندارد، مسگر ها نیستند چون کسی برای پخت و پز دیگ و دیگچه استفاده نمی کند. 
انواع ظروف پلاستیکی و آلمینیومی و زودپزها و آرام پز ها در اختیار همگان قرار دارد.
تمام مغازه های کوچه ذغالی های چهار راه سر چشمه تغییر شغل داده و لوازم یدکی اتومبیل می فروشند و آنجا بورس رینگ های لوکس و روکش های متنوع صندلی اتومبیل شده است. از ذغال فروش ها و ذغال کرسی سازهای این کوچه با آن سرو صورت سیاه از خاک ذغال ،تنهاعکس یادگاری در قاب طلایی داخل بعضی مغازه ها دیده می شود یعنی اینکه پدر یا پدربزرگ شان روزگاری نه چندان دور در این مغازه خاک ذغال می فروختند و حالا هیچ خانه ای "کرسی" ندارد و اگر هوس کند وبخواهد داشته باشد می تواند کرسی برقی تر و تمیز را از فروشگاه های لوازم خانگی بخرد.
شاید بپرسید آب حوض کش ها زمستان ها چه می کردند، زمستان که آب حوض یخ زده و کسی با آن کاری نداشت. آب حوض کش ها در زمستان ها برف پارو می کردند و در آن زمان این صدا با آهنگ در کوچه ها و اماکن مسکونی شنیده می شد:
برف پارو می کنیم و... برف پارو می کنیم .

ارسال نظرات
موضوعات روز